کد مطلب:259411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

ابراهیم دیزج و اعجاز قبر امام حسین
محمد بن عبدالحمید گوید: همسایه ی ابراهیم دیزج بودم، در مرض مرگ وی او را عیادت كردم و رفاقت و شوخی با هم داشتیم. طبیب را در بالین وی یافتم از حال بیمار پرسیدم، از من كتمان نمود.

ابراهیم به پزشك اشاره می كرد كه معالجه كند و او نمی دانست چه علاجی كند. پس از مدتی بیرون رفت، مجلس خلوت شد ابراهیم گفت: به خدا! استغفار و توبه می كنم از این كه به امر متوكل به تخریب قبر حسین علیه السلام اقدام كردم و شبانه با عمله و كارگر كه با ایشان بیل كلنگ بود، خارج شدیم و به غلامان و یاران خود رسیدیم به آنان گفتم: كارگر برای ویرانی قبر حسین آماده كنید.

در نتیجه ی خستگی راه خوابی مرا گرفت. ناگاه دیدم غلامان مرا بیدار كردند و غوغایی شنیدم، گفتم: چه خبر است؟

گفتند: در اطراف قبر حسین علیه السلام جماعتی هستند ما را تیراندازی می كنند.

فوری به تحقیق پرداختم، دیدم حقیقت است در این پیش آمد اول شب 13 رجب بود دستور تیراندازی دادم، ولی هر چه از ما تیر خالی می شد، به خود تیرانداز برمی گردید.

این ماجرا مرا به وحشت انداخت و تب و لرز مرا در گرفت و از قبر دور شدم و تصمیم گرفتم دیگر به قبر حسین علیه السلام اهانت نكنم تا متوكل مرا بكشد.



[ صفحه 253]



ابوبرزه گوید: به وی گفتم: خداوند شر او را از تو دفع كرده، دیشب پسرش منتصر او را به قتل رسانیده است.

ابوبرزه گوید: ابراهیم گفت: از آن شب به جسم من دردی رسیده، امید زندگی را از من سلب كرده و شب مرد. [1] .


[1] بحارالأنوار: ج 45، ص 395.